باز هم باران و باز هم با ترانه...
اما این بار ترانه اش برای تو و اشک هایش برای من...
وقتی هیچ ترانه ای جای خالی ات را پر نمی کند
دیگر زیباترین ترانه ها هم برای من هیچ صدایی ندارند
پس بگذار باران با اشک هایش برای من ببارد و تمام ترانه هایش برای تو...
برسنگ قبر من بنویسید شیشه بود
تنها از این نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید این درخت
عمری برای هر تیشه و تبر دسته بود
بر سنگ قبرم بنویسید کل عمر
پشت دری که باز نمی شد نشسته بود