میخوونه

ارام بیا تو و سکوت کن تا صدای فریاد های بی صدایم را بشنوی!

میخوونه

ارام بیا تو و سکوت کن تا صدای فریاد های بی صدایم را بشنوی!

گفتی ولی...

سهراب گفتی چشم ها را باید شست ؛ شستم ولی...

گفتی جور دیگر باید ؛ دیدم ولی...

گفتی زیر باران باید رفت ؛ رفتم ولی...

ولی او نه نه چشمان شسته ام را دید ونه نگاه تازه ام را ...

تنها زیر باران نیش خندی زد و گفت : دیوانه باران ندیده...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد